igolden love |
|||
یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:9 :: نويسنده : mojtaba
ای تاج سر عالم و آدم زهرا / از کدوکی ام دل به تو دادم زهرا آن روز که من هستم و تاریکی قبر / جان حسنت برس به دادم زهرا . . . عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام فاطمیه +++++++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس ایام فاطمیه الهی داد از این دل داد از این دل / کنار قبر زهرا کرده منزل بگو زهرا زجا خیزد ببیند / که اشک دیده کرد خاک او گل . . . شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) تسلیت +++++++++++++++++++++++++++++++++++
بی تو با شمع علی تا به سحر می سوزد شمع می میرد و او بار دگر می سوزد یک نفر مثل درختان سپیدار بلند در خیالش همه شب بین دو در می سوزد . . . +++++++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس شهادت حضرت فاطمه(س) چه حالی داده دل را دست مادر / که می شستی زدنیا دست مادر از آن سیلی مگر چشمت نمی دید / که می جستی مرا با دست مادر . . . +++++++++++++++++++++++++++++++++++
پیامک شهادت حضرت فاطمه (س) در ظلمت شب شهاب را می شستند آیینه افتاب را می شستند در چشمه خون چکان چشمان علی پیمانه نور ناب را می شستند . . . +++++++++++++++++++++++++++++++++++
دوبیتی شهادت حضرت فاطمه(س) آه زهرا تا ابد جاری بود / دست مولا تشنه یاری بود چون علی شد بی کس و بی هم نفس / گفت یا زینب به فریادم برس . . . یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 13:9 :: نويسنده : mojtaba
هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمیکند رودخانه ها آب خود را مصرف نمیکنند درختان میوه خود را نمی خورند خورشید گرمای خود را استفاده نمیکند ماه ، در ماه عسل شرکت نمیکند گل ، عطرش را برای خود گسترش نمیدهد نتیجه : زندگی برای دیگران ، قانون طبیعت است . . . +++++++++++++++++++++++++++++++++++
زنها هرگز نمیگویند تو را دوست دارم ولی وقتی از تو پرسیدند مرا دوست داری بدان که درون آنها جای گرفته ای . . . +++++++++++++++++++++++++++++++++++
سکه ها همیشه صدا دارند اما اسکناس ها بی صدا پس هنگامی که ارزش و مقام شما بالا میرود بیشتر آرام و بی صدا باشید . . . +++++++++++++++++++++++++++++++++++
سطر ها بسیار موثر هستند چون به شما میفهمانند که : ۱٫ نظم و ترتیب همیشه در اولویت است ۲٫ سکوت معنی دار بهتر از کلمات بی معنی است . . . +++++++++++++++++++++++++++++++++++
هرگاه میخواهی بدانی که چقدر محبوب و غنی هستی هرکز تعداد دوستان و اطرافیانت به حساب نمی آیند فقط یک قطره اشک کافیست تا ببینی چه تعداد دست برای پاک کردن اشک های تو می آید . . . +++++++++++++++++++++++++++++++++++
در مسابقه بین شیر و گوزن ، بسیاری از گوزن ها برنده میشوند چون شیر برای غذا میدود و آهو برای زندگی پس ” هدف مهم تر از نیاز است “ یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:اس ام اس های خنده دار فروردین 91, :: 13:9 :: نويسنده : mojtaba
اس ام اس خنده دار ۹۱ حیف نون میره بهشت رو دیوار مینویسه : لعنت بر پدر و مادر کسی که اینجا سیب بخورد ! +++++++++++++++++++++++++++++++++++
برو پایین میخوام با واقعیت زندگی آشنات کنم عزیزم —–> واقعیت زندگی واقعیت زندگی —-> عزیزم ! +++++++++++++++++++++++++++++++++++
جوک و اس ام اس ۹۱ عضنفر دیر میرسه مدرسه ، معلم میگه دوباره چرا دیر اومدی ؟ میگه : خواب فوتبال میدیدم ، بازی به وقت اضافه و پنالتی کشید ! +++++++++++++++++++++++++++++++++++
حیف نون میره آزمایش ژنتیک میده میفهمه نمیتونه دایی بشه ! +++++++++++++++++++++++++++++++++++
پیامک خنده دار تا حالا به این فکر کردین ؟ چرا سیصد تومن ، سی تا صد تومنی نمیشه ولی هشتصد تومن ، هشت تا صد تومنی میشه !؟ +++++++++++++++++++++++++++++++++++
جدیدترین اس ام اس های خنده دار تذکر : اگر در سیزدهم فروردین شما همچنان مشغول دید و بازدید هستید به اطلاعتون میرسونم شما مشکوک به داشتن سرطان صله رحم هستید ! +++++++++++++++++++++++++++++++++++
معلم تاریخ : حکومت مغول ها از کجا تا کجا بود ؟ حیف نون : آقا مطمئن نیستم ولی فک کنم از صفحه ۱۵ تا ۲۶ ! یک شنبه 10 ارديبهشت 1391برچسب:اس ام اس جوک جدید فروردین 91, :: 13:9 :: نويسنده : mojtaba
اس ام اس خنده دار لازم دونستم تاکید کنم که بهترین شغل داشتن بابای پولداره ! +++++++++++++++++++++++++++++++++++
جوک های نوروزی در حین بازی از دروازبان الشباب امارات پرسیدن بازی چند چنده ؟؟ گفت الان ؟ ……….. یا الان !؟ +++++++++++++++++++++++++++++++++++
جوک جدید داشتم ماشین رو دنده عقب میآوردم تو حیات مامانم اومده فرمون میده…. بیا…. بیا…. بیا…. بیا …. نیا !! لوله آب شیکست ! +++++++++++++++++++++++++++++++++++
متن خنده دار اگه مثل من تنهایید.. اگه مثل من بیکارید .. اگه مثل من مرض دارید .. یه قرص جوشان بندازید تو تنگ ماهی قرمزا ، اونا هم براتون هلیکوپتری میزنن ..! +++++++++++++++++++++++++++++++++++
اس ام اس جوک جدید ظرف آجیل هایی که تو مهمونی ها جلوی من میذارن به ترتیب زیر خورده میشه ۱-بادوم هندی(البته اگه داشته باشه) +++++++++++++++++++++++++++++++++++
تاحالا دقت کردین اینقده بدم میاد وقتی دارم روی آهنگ میخونم خوانندهه اشتباه میخونه ! +++++++++++++++++++++++++++++++++++
جدیدا رفاقتا دو حالت بیشتر نداره یا تو آویزون رفیقتی ، یا رفیقت آویزون تو ! +++++++++++++++++++++++++++++++++++
متخصصان غیور غضنفر آباد به کمک مهندسی معکوس… موفق به تولید سرنشین بدون هواپیما شدند… ! +++++++++++++++++++++++++++++++++++
مصارف جعبه یکبار مصرف پنیر توو خونه و در پایان افسوس خوردن که: دختری به کوروش کبیر گفت:من عاشقت هستم.... کوروش گفت:لیاقت شما برادرم است که از من زیباتر است و پشت سره شما ایستاده،دخترک برگشت و دید کسی نیست. کوروش گفت:اگر عاشق بودی پشت سرت را نگاه نمیکردی. شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 21:51 :: نويسنده : mojtaba
تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!!
شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:دختري بود نابينا که از خودش تنفر داشت که از تمام دنيا تنفر داشت و فقط يکنفر را دوست داشت, :: 21:51 :: نويسنده : mojtaba
دختري بود نابينا شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:داستان زيبا, :: 21:51 :: نويسنده : mojtaba
شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه :
سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم باهات حرف بزنم.
دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون، همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش. یادمه روزی که بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت. دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو بگیر. منم باهات میام ….
پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه. سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند…
شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:مرد نابینا, :: 21:51 :: نويسنده : mojtaba
روزی مرد کوری روی پله های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود. روی تابلو نوشته بود: من کور هستم لطفا کمک کنید. روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه در داخل کلاه بود. او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:داستان پيرمردعاشق, :: 21:51 :: نويسنده : mojtaba
پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند. پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:"که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست" پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند. پیر مرد گفت:" زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!" پرستاری به او گفت:" شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید." پیرمرد جواب داد:"متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد." پرستارها با تعجب پرسیدند: پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟"پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:" اما من که او را مي شناسم.
آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان |
|||
|